سایه سنگین اعتمادِ نافرجام؛ از کودتای دیروز تا درس‌های امروزِ مذاکره

28مرداد، یادآور فریبِ بزرگ و درس ماندگار برای غرب‌گرایان

شصت و چند سال از تابستان داغ ۱۳۳۲ می‌گذرد اما نه غبار تاریخ توانسته سایه سنگین کودتای ۲۸ مرداد را از سر این سرزمین برچیند و نه زمان، درس‌های خونین آن روز را از یادها برده است. رویدادی که نه تنها سرنوشت یک ملت را برای دهه‌ها دگرگون کرد، بلکه به وضوح نشان داد چگونه «منافع» برای قدرت‌های بزرگ، بهانه‌ای می‌شود برای زیر پا گذاشتن هر اصل و پیمانی. این یادداشت، بازخوانی آن زخم کهنه است؛ نه صرفاً برای یادآوری یک تاریخ، که برای هشداری به امروز، به‌ویژه برای آنان که هنوز در پندار «آمریکایِ منجی» اسیرند و به ریسمان بیگانه چشم دوخته‌اند.
28مرداد، یادآور فریبِ بزرگ و درس ماندگار برای غرب‌گرایان
1404/05/28 - 09:25
تاریخ و ساعت خبر:
270243
کد خبر:
به گزارش خبرگزاری زنان ایران - تاریخ؛ گاهی از پس پرده‌های غبارآلود گذشته فریادهایی می‌زند که شنیدنشان برای امروز ما حیاتی است. کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ یکی از همان فریادهاست. درس عبرتی نه تنها در تاریخ معاصر ایران بلکه در روابط ایران با قدرت‌های جهانی که تا به امروز سایه‌اش بر ذهنیت جمعی ما سنگینی می‌کند.
این رویداد، نه تنها سرنوشت یک ملت را تغییر داد، بلکه حقایق تلخی را درباره ماهیت دوستی و مذاکره با قدرت‌های بزرگ آن هم در بزنگاه‌های منافع ملی عریان کرد. اگر بخواهیم به نقش آمریکا و انگلستان در این رویداد نگاهی بیندازیم باید بپذیریم که این یک بازی دو نفره بود اما با تقسیم کار و اهداف متفاوت.
انگلیسی‌ها، پس از ملی شدن صنعت نفت توسط دکتر مصدق احساس می‌کردند که شریان حیاتی اقتصادشان در معرض تهدید جدی قرار گرفته است. آنها که سال‌ها بر منابع نفتی ایران سیطره داشتند و سودهای کلان می‌بردند تاب تحمل این حرکت استقلال‌طلبانه را نداشتند.
از نظر آنها، مصدق یک تهدید بود! تهدیدی که باید به هر قیمتی حذف می‌شد تا چاه‌های نفت همچنان به کام لندن بچرخند. انگلیس که پس از جنگ جهانی دوم و افول امپراتوری‌اش، دیگر قدرت پیشین را برای مداخله مستقیم نداشت نیاز به یک شریک جدید اما قدرتمند پیدا کرده بود.
اینجاست که آمریکا وارد صحنه می‌شود. آمریکا، در آن دوران در اوج جنگ سرد با شوروی بود و دکترین مهار کمونیسم در تمام تصمیمات سیاست خارجی‌اش نفوذ کرده بود. با وجود اینکه دولت مصدق ماهیتی ملی‌گرا داشت و نه کمونیست،اما ترس از گرایش ایران به سمت بلوک شرق (که از نظر آمریکایی‌ها در صورت تضعیف دولت ملی‌گرا محتمل به نظر می‌رسید) و همچنین فشار متحد دیرینه یعنی انگلستان برای حفظ منافع نفتی‌اش آمریکا را به سمت مداخله سوق داد.
آن‌ها با پروژه “آژاکس” (Operation Ajax) که توسط سازمان سیا طراحی شد، نه تنها از بازگشت شاه حمایت کردند، بلکه فعالانه در سرنگونی دولت قانونی مصدق نقش آفرینی کردند. این اتفاق، نه تنها منافع اقتصادی انگلستان را دوباره تضمین کرد، بلکه برای آمریکا نیز این پیام را داشت که می‌تواند در منطقه خاورمیانه، مهره‌های خود را آنگونه که می‌خواهد، بچیند. برای آمریکایی‌ها ثبات مورد نظرشان، حتی اگر به قیمت سرنگونی یک دولت دموکراتیک و ملی‌گرا باشد، بر دموکراسی مقدم بود.
…اما درس امروز ما از این واقعه چیست؟ به‌ویژه در روند مذاکرات، این تجربه تاریخی بسیار تلخ و آموزنده است. مهم‌ترین درس، شاید این باشد که در مذاکره با قدرت‌های بزرگ، به‌خصوص آن‌هایی که سابقه مداخله در امور داخلی ما را دارند، «اعتماد» یک کالای نایاب و «ضمانت» یک مفهوم شکننده است. مذاکرات، هرچند لازم و گریزناپذیر، اما نباید ما را از این حقیقت دور کند که منافع ملی، اولویت اصلی طرف مقابل است و در صورت تضاد این منافع، ممکن است تمام توافقات و تعهدات، زیر پا گذاشته شود.
و ای کاش، ای کاش کسانی که هنوز در رؤیای «آمریکایِ منجی» سیر می‌کنند و چشم به دستان قدرت‌های خارجی برای حل مشکلات داخلی دوخته‌اند، این تصویر واقعی‌تر را با تمام وجود درک کنند. این تاریخچه، گواهی است بر اینکه اعتماد بی‌جا به قدرتی که منافع خودش را در هر شرایطی ارجح می‌داند، نه تنها گرهی از مشکلات ما باز نمی‌کند، بلکه می‌تواند ما را در دامی فریبنده اسیر سازد. این ساده‌لوحی است که گمان کنیم گذشته با تمام درس‌هایش، دیگر تکرار نخواهد شد؛ غافل از اینکه طبیعت قدرت‌طلبی و حفظ منافع، در طول زمان تغییر چندانی نمی‌کند، تنها شکل و شمایل بازی عوض می‌شود.
کودتای ۲۸ مرداد به ما نشان داد که حتی اگر کشوری مانند ایران، دموکراتیک‌ترین راه را برای اعمال حاکمیت ملی و استیفای حقوق خود انتخاب کند، باز هم ممکن است در برابر زور و مداخله خارجی آسیب‌پذیر باشد. این موضوع، در هرگونه مذاکره‌ای، لزوم هوشیاری حداکثری، تکیه بر توان داخلی، و داشتن اهرم‌های قدرت را یادآوری می‌کند. نباید فراموش کرد که آن روز، آمریکایی‌ها به بهانه ترس از کمونیسم و انگلیسی‌ها به بهانه از دست دادن نفت، بر سرنوشت ملتی سایه افکندند. امروز نیز، بهانه‌ها ممکن است تغییر کنند، اما اصل بازی قدرت و منافع، ثابت باقی می‌ماند.
درسی که از ۲۸ مرداد باید گرفت این است که در هر مذاکره‌ای طرف مقابل را نه یک دوست بی‌قید و شرط، که یک بازیگر منطقه‌ای یا بین‌المللی با منافع خاص خود دید. این نگاه واقع‌بینانه، نه از سر بدبینی، بلکه از سر هوشیاری تاریخی است. آینده ایران، تنها با تکیه بر قدرت ملی و تصمیمات مستقل، و با چشمان باز در مواجهه با دیپلماسی پیچیده جهانی، ساخته خواهد شد. ۲۸ مرداد فریاد می‌زند: تاریخ تکرار می‌شود، مگر آنکه از آن درس بگیریم و به جای آویختن بر ریسمان بیگانه، به بازوان خودمان اعتماد کنیم.

بازگشت به ابتدای صفحه بازگشت به ابتدای صفحه
برچسب ها:
28 مرداد ، کودتای 28 مرداد، اعتماد به غرب ، غربگرایی ،
ارسال نظر
مخاطبان گرامی، برای انتشار نظرتان لطفا نکات زیر را رعایت فرمایید:
1- نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
2- نظرات حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های اسلامی منتشر نمی‌شود.
3- نظرات بعد از بررسی و کنترل عدم مغایرت با موارد ذکر شده تایید و منتشر خواهد شد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
سیاست داخلی
V
آرشیو