جای خالی «الگوی سوم زن» در سینما و هنرهای نمایشی ایران
جستجوی تصویر زنِ «نه شرقی، نه غربی»
جای خالی این زنِ «نه شرقی، نه غربی» در سینما و هنرهای نمایشی ما، یک بحران فرهنگی است. وقتی رسانههای داخلی از بازنمایی این قهرمانان اصیل غفلت میکنند، ناگزیر، خلأ الگویی توسط نسخههای مخدوش و الگوهای غربی پر میشود.
1404/10/01 - 08:05
تاریخ و ساعت خبر:
151075
کد خبر:
به گزارش خبرگزاری زنان ایران - آرش فهیم - دهههاست که نبرد فرهنگی بر سر تعریف هویت زن، در میانه دو قطب شرقی و غربی در جریان است. در یک سو، زن شرقی غالباً در حاشیه تاریخسازی، منفعل و در چارچوبهای سنتی محدود تعریف میشود و در سوی دیگر، زن غربی که جنسیتش بر انسانیتش میچربد، به ابزاری جنسی برای مردان و چرخدنده سرمایهداری مدرن تبدیل شده است. متأسفانه، در غیاب یک برنامهریزی رسانهای منسجم بر مبنای مفاهیم اسلامی و انقلاب فکری، الگوهایی که امروز در بسیاری از رسانهها، خصوصاً شبکههای ماهوارهای و سریالهای سخیف، از بانوی «امروزی»، «متمدن» و «مدرن» ارائه میشود، دقیقاً تسری همین الگوی آشفته غربی است. این الگو، نه تنها با مفاهیم اصیل دینی و سنتی جامعه ما مغایرت دارد، بلکه دقیقاً در جهت منزوی کردن کرامت و منزلت اجتماعی زن با تکیه بر آموزههای مشوش غربی گام برمیدارد و این همان نقطهای است که نباید نسبت به آن بیتفاوت بود.
اینجا است که نیازی حیاتی به بازتعریف یک الگوی اصیل و بومی احساس میشود؛ الگویی که رهبر انقلاب اسلامی در پیامی تاریخی (16/12/91) به کنگره هفت هزار بانوی شهید، آن را کلید زدند: «زن مسلمان ایرانی» یا همان «الگوی سوم زن».
رهبر انقلاب در تبیین این الگوی متمایز، به وضوح بر نقد توأمان «شرق و غرب» و «سنت و تجدد» تاکید میکنند. ایشان الگوی سوم را اینگونه معرفی میکنند:«زن مسلمان ایرانی تاریخ جدیدی را پیش چشم زنان جهان گشود و ثابت کرد که میتوان زن بود، عفیف بود، محجبه و شریف بود و درعین حال، در متن و مرکز بود. میتوان سنگر خانواده را پاکیزه نگاهداشت و در عرصه سیاسی و اجتماعی نیز سنگرسازیهای جدید کرد و فتوحات بزرگ به ارمغان آورد... الگوی سومی که شیرزنان انقلاب و دفاع مقدس نشان دادند، «زنِ نه شرقی، نه غربی» است.»
این زن نه یک تماشاچی یا منفعل است، نه صرفاً خانهنشین و نه یک ابزار جنسی در خدمت مدرنیته. بلکه بازیگر اصلی میدان، فعال و کنشگر، معمار خانواده و سازنده تاریخ است. زن مسلمان ایرانی، الگویی را ارائه میدهد که در آن اوج احساس و لطافت زنانه، با روح جهاد، مقاومت و کنشگری اجتماعی درهم آمیخته است، بدون آنکه عفت و حجابش به حاشیه رانده شود. شهید طیبه واعظی، که در اوج مبارزات سیاسی و اجتماعی خویش فریاد میزد: «مرا بکشید ولی حجابم را بر ندارید»، تجسم عینی همین الگوی سوم است.
اما سهم بانوان ما از بازنمایی نقش آنان در انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، با وجود هفت هزار بانوی شهید، در فضاهای فرهنگی ما بسیار اندک و به شدت ناکافی است.
در عرصه ادبیات، آثاری چون خاطرات مرضیه حدیدچی (دباغ)، «دا» از سیده زهرا حسینی، «من زندهام» از معصومه آباد و «دختر شینا» از خاطرات همسر شهید قدمخیر محمدی، تنها نمونههایی هستند که سالها پس از جنگ، گوشههایی از حماسه آفرینی زنان در متن و مرکز جهاد و مقاومت را مکتوب کردند. این سه کتاب (دا، من زندهام و دختر شینا)، مجموعاً حدود ۱۲۰۰ صفحه از خاطرات تنها سه بانوی ایرانی است. حالا این را در برابر خاطرات هفت هزار بانوی شهید بگذارید و بپرسید: آیا این معدود آثار برای الگوسازی و معرفی «زن مسلمان ایرانی» به جامعه و جهان کافی است؟ آیا سهم هفت هزار شهید ما تنها همین چند کتاب است؟
اما اوضاع در سینما و تلویزیون به مراتب وخیمتر است. با وجود آنکه سینما به دلیل قدرت بصری و نفوذ گسترده، اصلیترین ابزار الگوسازی و بازنمایی است، متاسفانه هنر نمایشی ایران در ترسیم «الگوی سوم زن» دچار فقر شدید و کلیشههای سطحینگرانه است:
به جز معدود آثاری چون فیلم «شیار ۱۴۳» (که تصویری متوازن از مادر شهید میدهد)، نقشهایی مانند فاطمه (همسر حاج کاظم در «آژانس شیشهای») ، همسر فریدون در فیلم «نفوذی» و چند نمونه انگشت شمار دیگر، هنرمندان ما به دلیل عدم شناخت عمیق از این هویت، اغلب دچار کلیشهپردازی در ترسیم بانوانی شدهاند که در عین عفت و خانوادهمحوری، فعالانه در عرصههای اجتماعی حضور دارند. این کلیشهها، عمق و ابعاد کنشگری این زنان را در سطح یک «مادر ساده و ایثارگر خانهدار» تقلیل میدهد.
در مقابل، تصویری که در بسیاری از سریالهای رایج از زن «موفق» و «مدرن» نمایش داده میشود، همانندسازی با الگوی غربی است؛ زنانی که برای کنشگری اجتماعی یا شغلی خود، ابتدا باید از تعهدات سنتی، خانوادگی و ارزشهای دینی خود فاصله بگیرند، گویی کنشگری و عفت/حجاب دو مقوله متناقضاند. این تضاد ساختگی، جامعه را در بنبست هویتی قرار میدهد.
ضرورت ساخت «سینمای الگوی سوم»
جای خالی این زنِ «نه شرقی، نه غربی» در سینما و هنرهای نمایشی ما، یک بحران فرهنگی است. وقتی رسانههای داخلی از بازنمایی این قهرمانان اصیل غفلت میکنند، ناگزیر، خلأ الگویی توسط نسخههای مخدوش و الگوهای غربی پر میشود.
وظیفه هنرمندان و فیلمسازان متعهد امروز، صرفاً روایت خاطرات نیست. بلکه باید با شناخت مناسب و پرهیز از کلیشه، به تحلیل و ترسیم وجوه کنشگری، فکری و اجتماعی زنان مسلمان ایرانی بپردازند. ازجمله:
یک- سینما باید نشان دهد که چگونه زنانی مانند شهید طیبه واعظی، با شناخت صحیح از هویت فردی و اسلامی خود، توانستند نقشهای خانوادگی و اجتماعی خویش را به بهترین شکل ممکن سامان دهند؛ زنانی که در تمامی صحنهها، مشارکت فعالانه و پیشتاز در عرصه اجتماعی و سیاسی داشتند و در عین حال، خانوادهمحور باقی ماندند.
دو- باید از نمایش تضاد ساختگی بین حضور اجتماعی (مدرنیته) و حفظ عفت/خانواده (سنت) پرهیز شود و نشان داده شود که چگونه «الگوی سوم» این دو را در یک هویت متعادل جمع کرده است.
سه- قصهها و اسناد هفت هزار بانوی شهید، هزاران صفحه خاطرات بانوان رزمنده و پشت جبهه، گنجینهای است که میتواند به ساخت دهها فیلم و سریال باکیفیت و الگوساز، نه تنها برای ایران، بلکه برای جهان اسلام و زنان آزاده دنیا بدل شود.
الگوی زن مسلمان ایرانی، یک تعریف عینیت یافته و پیشرو است که میتواند بنبستهای بزرگ فکری جهان امروز را بشکند. این افق جدید حضور آگاهانه و مسئولانه، باید با زبان هنر هفتم به جهانیان عرضه شود. زمان آن رسیده که سینمای ما نیز از حاشیه و کلیشههای سطحی خارج شده و به بازنمایی سزاوارانه این قهرمانان بپردازد تا جای خالی «الگوی سوم زن» دیگر در پرده نقرهای احساس نشود.

بازگشت به ابتدای صفحه