نقش های متعدد اجتماعی و اقتصادی و تأثیر آن بر عدم رضایتمندی زنان سرپرست خانوار از زندگی
یک دانشجوی فعال عنوان کرد: درصد قابل توجهی از زنان سرپرست خانوار در کشور در درجة اول به دلیل فوت و بعد به علت طلاق، سرپرست خانوار شده اند و در نتیجه این دو گروه، بخش قابل توجهی از زنان سرپرست خانوار را شامل می شود . در واقع این دو دسته، جزو گروهی از زنان سرپرست خانوار هستند که مرد در آنها به طور دائمی حضور ندارد.
1402/09/13 - 11:44
تاریخ و ساعت خبر:
177251
کد خبر:
به گزارش خبرگزاری زنان ایران - از خوزستان، زهرا حمیدی طی یادداشتی در خصوص کیفیت زندگی زنان سرپرست خانوار و اهمیت سلامتی آنها نوشت: کیفیت زندگی زنان سرپرست خانوار به علت پذیرش نقش های متعدد اقتصادی و اجتماعی و کاهش توجه به سلامت خود تحت تأثیر است. کیفیت پایین زندگی با کاهش احساس رضایتمندی از آن، زنان سرپرست خانوار را با مشکلات جدی مواجه می کند.
براساس نتایج پژوهشهای مرور شده، طراحی برنامه های آموزشی در زمینه اهمیت تغذیه سالم و ارزان، فعالیت بدنی منظم، مهارتهای سازگاری با مشکلات سرپرستی، ارائه خدمات مشاوره ای با هدف ارتقاء سلامت زنان سرپرست برای بهبود وضعیت کیفیت زندگی آنان مؤثر است.
زنان سرپرست خانوار نسبت قابل توجه و فزاینده ای از کل خانوارهای امروز ایران را تشکیل می دهند. تا مدتی پیش علت اصلی شکل گیری خانوارهای زن سرپرست عمدتاً فوت شوهران بود اما طی دهه های اخیر با توجه به تغییرات ارزشی و هنجاری و تحولات اقتصادی و فرهنگی شاهد گسترش نسبت خانوارهایی هستیم که زنان در نتیجة طلاق یا ازدواج نکردن، در عمل، مسئولیت خانوار را برعهده می گیرند.
زنان سرپرست خانوار از آن حیث، مسئله ای اجتماعی تلقی می شوند که سرپرستی خانوار، مستلزم تأمین منابع مالی و معنوی اعضاء خانواده است و براساس تقسیم کار جنسیتی رایج، نقش سرپرستی برعهده مردان است و زنان از ابتدا برای اجرای این نقش، آموزشی نمی بینند و تربیت نمی شوند، در عوض از الگو و اصول جنسیتی رایج برای زنان پیروی می کنند.
در شرایطی که به هر دلیلی تقسیم کار جنسیتی، کارایی اش را از دست دهد، زنان با موقعیت دشواری مواجه می شوند که پتانسیل ابتلا به آسیبهای اجتماعی، روانشناختی و جسمانی را در آنها بالا می برد. مهمترین مشکلِ قرار گرفتن در این موقعیت، ایفای نقشهای دوگانة داخل و خارج از خانه است. ایفای نقش مادری، رسیدگی به امورات منزل و خانه داری، تلاش برای کسب فرصتهای شغلی مناسبی که در اغلب اوقات بسیار نادر است و انجام فعالیتهای اقتصادی، چه در سطح کارهای خدماتی و پاره وقت و چه در سطح کارمندی و بالاتر، فشار نقش ایجاد می کند که می تواند اثرات شدید و بلندمدت بر جسم و روان این زنان باقی بگذارد.
به این شرایط بایستی نابرابری دستمزد میان زنان و مردان در موقعیتهای شغلی مشابه را افزود. زنان سرپرست خانوار علیرغم تعدد نقش و اجرای وظایف دوگانه، دستمزد کمتری نسبت به مردان دریافت می کنند. این شرایط بر امکانات و فرصتهای در دسترس این زنان تأثیر منفی می گذارد و چرخه نابرابری و فقر را امتداد می دهد.
2 میلیون و 500 هزار زن سرپرست خانوار در کشور وجود دارد که درحال حاضر تنها 18 درصد از آنها شاغل و 82 درصد مابقی بیکار هستند. بنا بر آمار، درصد قابل توجهی از زنان سرپرست خانوار در کشور در درجة اول به دلیل فوت و بعد به دلیل طلاق، سرپرست خانوار شده اند و در نتیجه این دو گروه، بخش قابل توجهی از زنان سرپرست خانوار را شامل می شود . در واقع این دو دسته، جزو گروهی از زنان سرپرست خانوار هستند که مرد در آنها به طور دائمی حضور ندارد.
بر اساس نتایج پژوهش های مرور شده، مشخص گردید که سطح تحصیلات، سن، وضعیت تأهل، اشتغال و درآمد، برخورداری از حمایتهای خانوادگی و اجتماعی از مهمترین عوامل مؤثر در کیفیت زندگی زنان سرپرست خانوار بوده و دریافت آموزش های لازم به ویژه در زمینة سبک مقابله با مشکلات به همراه برنامه ریزی اقدامات حمایتی، از مهمترین راهکارهای ارتقاء کیفیت زندگی در این گروه می باشد.
زنان متأهلی که مدت زمان زندگی مشترک آنها طولانی تر بوده و توانسته اند مراحل تکاملی خانواده، از ازدواج و تولد اولین فرزند تا ازدواج فرزندان و مستقل شدن آنها به خوبی پشت سر بگذرانند از کیفیت زندگی بالاتری برخوردارند. به نظر می رسد زنانی که سطح تحصیلات بالاتری دارند، به دلیل آگاهی بیشتر نسبت به شرایط و مشکلات خود، در برخورد با مسائل کمتر احساس ناتوانی دارند و از اعتماد به نفس بیشتری برخوردارند.
همچنین سطح تحصیلات پایین، یکی از علل مهم عدم جذب در بازارهای کار است. پژوهشهای انجام شده در زمینه وضعیت اشتغال زنان سرپرست خانوار نشان می دهد که آنها به سبب برخورداری از سطوح پایینتر سواد، از فرصتهای شغلی محدودتری نسبت به خانوارهای مرد سرپرست برخوردارند و از آنجایی که حمایتهای دولتی موجود بر این زنان بسی ناچیز است و بیش از توانمندسازی جنبه خدمت رسانی دارد، بنابراین به طور تقریبی اکثر این افراد به کارهای موقتی مانند کارهای دستی، کارگری و خانه داری مشغول هستند .
با توجه به نقش محوری و تعیین کننده زنان در تحکیم بنیان خانواده و به تبع آن جامعه، بی تردید قبول نقش سرپرستی خانوار از سوی زنان، کیفیت زندگی و به دنبال آن کیفیت زندگی کل افراد خانواده و فرزندان آنان را تحت الشعاع قرار می دهد.
پژوهش های مرور شده نشان می دهند، کیفیت زندگی زنان سرپرست مناسب نبوده و طراحی مداخلات مناسب برای بهبود کیفیت زندگی آنان ضروری است. پیش بینی اقدامات حمایت عاطفی روانی و اجتماعی، طراحی برنامه های آموزشی در زمینه اهمیت تغذیه سالم و ارزان، فعالیت بدنی منظم، مهارتهای سازگاری با مشکلات سرپرستی خانواده و ارائه خدمات مشاورهای با هدف ارتقاء سلامت زنان سرپرست برای بهبود وضعیت کیفیت زندگی آنان مؤثر است.
به نظر می رسد مناسب ترین راهکار جهت ارتقای کیفیت زندگی این قشر از جامعه مشارکت و همکاری ضروری سازمانهای مختلف مانند سازمان بهزیستی، مراکز خیریه، وزارت کار و امور اجتماعی است تا ضمن برگزاری کلاسهای آموزشی و مشاورهای، برنامه هایی را برای ارتقاء آگاهی و نگرش و عملکرد زنان سرپرست در مدیریت مشکلات خود و خانواده طراحی و اجرا کنند.
انتهای پیام
زهرا حمیدی، لیلا احمدی
بازگشت به ابتدای صفحه