کد خبر: 270058 تاريخ انتشار: 1404/05/23 - 15:03
یادداشت|
دلبری عشاق حسین(ع)
دلم در هوای اربعین، هوای حرم بیتاب است. در حوالی عمودها پَرسِه، و در حُرمِ یادت پَرپَر میزند.
استان سمنان؛ اگر بَراتِ پیاده زیارت آمدن میدادی، عاشقترم میکردی، یا حالا که جا ماندم؟!
دلم در هوای اربعین، هوای حرم بیتاب است. در حوالی عمودها پَرسِه، و در حُرمِ یادت پَرپَر میزند.
پابرهنه موکبها را پشت سر میگذارد.
صحنههای دلدادگی عُشّاق را، نظارهگر است.
اَهلاً وَ سَهلاً یا زُوّارَ الحُسَین عاشقانهترین نوایی است، که در گوش جان طنینانداز میشود.
چقدر اینجا عاشقانهها شبیه و عُشّاق شبیه هم هستند! آخِر اینجا، دِلبَرِ هَمِه عُشَّاق حُسَین(علیهالسلام) است.
از دخترک کوچکی، که با لحن معصومانهاش، در چشمانت زُل میزند، دستمال مهمانت میکند، تا دخترکانی که عِطر به دست، خاک دستهای عرق کردهات را، معطر میکنند. کودکانی که نام تو را،(حُسین جان) با مرکب عشق بر دستِدلِ زُوّارت حک میکنند.
عطش که بیطاقتت میکند، صدای ماءُ بارد، پیشاپیش جگرت را خنک میکند تا لبانت را تازه کند، داغ العطش العطشهای کودکان حرم را یادمان میآورد، راستی حسین جان کودکان غزه هم این روزها در حسرت آب و غذا هستند.
حکایت کلاف نخ و بازار داغ یوسف، در هر قدم، جلوهگری میکند!
محشری؛ که بدون توقف عُشّاق را به سوی خود میخواند، رستاخیز دلهای عُشّاق که سمت بیداری در پیش گرفته، همچون سیلی خروشان، در حرکت و جریان است.
بگذار؛ جا ماندگان دلداریشان این باشد، عشق کاری به دوری و نزدیکی ندارد! وقتی قلبت مبتلای حسین شد، وقتی که ذرّهذرّه گِل وجودت با حسین(علیهالسلام) معطّر شد، عاشورا هم که میخوانی، شور عشقش میسوزاندت، و قلبت با (سِلمُُ لِمَن سَالَمَکُم) به تپش میافتد!
به قلم: زینب گودرزی