کد خبر: 268661 تاريخ انتشار: 1404/04/18 - 16:04
یادداشت؛
شهید شادمانی دلتنگتر از همه بود اما صبور و مصمم بر جاده های خطر گام می زد.
وقتی حاج حسین همدانی نشان قافله سالاری شهدای مدافع حرم را از خدا گرفت، مشام جانمان را با دیدار روی تو خوشبو می کردیم.
حمید حسام نویسنده کتاب فانوسی که افسانه نبود در یادداشتی در رثای سپهبد شهید علی شادمانی نوشت: این چند کلمه ی" برآمده ز دل ، بافته ز جان" را برای تو می نویسم. برای تو که به نگارش حماسه ی چهل ساله ات تن نمی دادی. برای تو که زره جهادت،پشت نداشت.
سلام، رفيقِ خوبِ خدا،
خلاصه ی شهدا،
فرمانده ی قرارگاهِ "رجال صدقوا "،
دُردانه سپاهِ "و منهم من ینتظر"،
میهمانِ ضیافتِ " فادخلی فی عبادی وادخلی جنتی "
گوارایت باد همجواری با حاج حسین همدانی،حاج همت،حاج محمود شهبازی، حاج قاسم سلیمانی و همه اولیای الهی.
وقتی حاج حسین همدانی نشان قافله سالاری شهدای مدافع حرم را از خدا گرفت، مشام جانمان را با دیدار روی تو خوشبو می کردیم و غبار دلتنگی هایمان را در آينه جمال تو می زدودیم. تو خود دلتنگتر از همه بودی اما صبور و مصمم بر جاده های خطر گام می زدی.
گویی مانده بودی که بعد از حماسه های نانوشته ات از بازی دراز تا مهران و شلمچه و فاو بمانی و تاریخ افتخارات این ملت مقتدر مظلوم از نبرد با طاعون داعش تا پایان دادن به افسانه گنبد آهنی ائتلاف زر و زور و تزویر، به سر انگشت اراده و تدبیر تو و جهانمردان شهید باقری،رشید،سلامی و حاجی زاده ورق بخورد و سر بدهی تا برای مردم ایران و لبنان و ستم دیدگان غزه سربلندی و شادمانی بیاوری.
حال که در آستانه محرم از نشئه دنیا به سرچشمه بقا رسیدهای و مزد سالها گمنامی را با مژده"فرحین بما آتاهم الله من فضله " گرفته ای ، بیا و مثل آغازین روزهای دفاع مقدس که در اوج غربت بچههای جنگ در سرپل ذهاب، دستمان را می گرفتی و از مخاطرات عبور می دادی،در سرپل صراط هم دستمان را بگیر و از عقبات عبور بده.
خدا حافظ سرباز پاکباز ولی خدا.
سلام ما را به سیدالشهدا و همه رفقایی که خون قلبشان را نثار مکتب امام حسین کردند، برسان و شفيع مان باش که تو شهید علی شادمانی هستی