کد خبر: 267693 تاريخ انتشار: 1404/03/20 - 13:23
فرزند کمتر،زندگی بهتر؟باز خوانی یک شعار فرهنگی در بحران جمعیتی امروز
شعار فرزند کمتر، زندگی بهترجملهای ساده، اما پرنفوذ که طی سالها، ذهن و فرهنگ عمومی جامعه را شکل داد.
-یزد- لیلا همتی طی یادداشتی نوشت:در چند دهه ی گذشته، همزمان با افزایش سریع و نگرانکننده جمعیت ایران، مسئولان کشور برای جلوگیری از بحرانهای بالقوه اقتصادی، آموزشی و بهداشتی، به اجرای سیاستهای جدی کنترل جمعیت روی آوردند. در آن زمان، کشور با کمبود منابع، زیرساختهای ضعیف، جنگ تحمیلی و چالشهای اقتصادی فراگیر مواجه بود. بنابراین طبیعی بود که سیاستگذاران به دنبال راههایی برای کاهش فشار جمعیتی باشند. در این میان، یکی از مؤثرترین و ماندگارترین ابزارهای تبلیغاتی، شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» بود؛ جملهای ساده، اما پرنفوذ که طی سالها، ذهن و فرهنگ عمومی جامعه را شکل داد.
این شعار در رسانهها، مدارس، کتابهای درسی و حتی تبلیغات محیطی، بارها و بارها تکرار شد و بهتدریج از یک توصیهی دولتی، به یک باور فرهنگیِ پذیرفتهشده تبدیل شد. نسلی که در دهههای ۶۰ و ۷۰ به دنیا آمد یا به بلوغ رسید، با این تلقی بزرگ شد که داشتن فرزندان کمتر، برابر با موفقیت، رفاه بیشتر و زندگی باکیفیتتر است. در جامعهای که بهدنبال فرار از فقر و دستیابی به رفاه نسبی بود، این پیام بهخوبی جا افتاد و مورد پذیرش عمومی قرار گرفت.
اما اکنون، چند دهه بعد، این سیاست با تمام دستاوردهای کوتاهمدت خود، به نقطهای رسیده که نهتنها ناکارآمد، بلکه آسیبزا تلقی میشود. کشور درگیر بحرانی پیچیده و چندلایه بهنام «کاهش نرخ زاد و ولد» است. نرخ باروری در ایران به زیر سطح جانشینی رسیده و جمعیت در مسیر پیر شدن شتاب گرفته است. آمارها نشان میدهد که اگر روند فعلی ادامه یابد، در آیندهای نهچندان دور، بخش بزرگی از جمعیت کشور را سالمندان تشکیل خواهند داد؛ در حالی که نیروی کار جوان و فعال بهشدت کاهش مییابد.
در چنین شرایطی، باید از خود پرسید: آیا شعار «فرزند کمتر، زندگی بهتر» هنوز هم کاربرد دارد؟ یا اینکه به تابویی فرهنگی تبدیل شده که جامعه را از تغییر و بازنگری در باورهایش بازمیدارد؟
مشکل اصلی اینجاست که «زندگی بهتر» در ذهن بسیاری از خانوادهها صرفاً به رفاه مالی و آسایش ظاهری محدود شده است. در حالی که مفهوم واقعی رفاه، ابعادی گستردهتر دارد؛ از جمله امنیت روانی، رضایت عاطفی، انسجام خانوادگی، پیوندهای اجتماعی و معنای زندگی. بسیاری از والدین امروزی، گرچه به امکانات بیشتری از نسلهای قبل دسترسی دارند، اما با احساس تنهایی، اضطراب، بیمعنایی و تهی بودن زندگی دستوپنجه نرم میکنند. خانوادههایی با تنها یک فرزند، گاهی دچار خلأ عاطفی میشوند؛ فرزندانی که خواهر یا برادری برای تعامل، رقابت سالم، همفکری یا حمایت عاطفی ندارند.
فرزند دوم، یا حتی فرزند سوم، تنها یک عدد نیست؛ بلکه میتواند عنصر جدیدی از عشق، همدلی، یادگیری، رشد اجتماعی و تعادل روانی باشد. حضور چند فرزند در خانواده، اگر با تربیت صحیح و مدیریت آگاهانه همراه باشد، نهتنها به فقر نمیانجامد، بلکه منبعی غنی از حمایت متقابل و پایداری در زندگی خواهد بود. بسیاری از والدین پس از گذشت زمان، از اینکه فرصت گسترش خانواده را از دست دادهاند، احساس حسرت میکنند.
با این حال، بازسازی این نگرش آسان نیست. سالها تبلیغ، آموزش و تأکید بر محدودسازی فرزندآوری، به باورهایی عمیق در ناخودآگاه جامعه تبدیل شده است. اکنون، بسیاری از خانوادهها نه تنها بهدلیل مشکلات اقتصادی، بلکه از ترس قضاوت اجتماعی، از داشتن فرزندان بیشتر خودداری میکنند. فرزند زیاد، همچنان در ذهن بسیاری، با فقر، بینظمی، و حتی عقبماندگی فرهنگی پیوند خورده است.
سیاستهای کنترل جمعیت در دهههای گذشته، شاید در زمان خود موجه و منطقی بودهاند. اما اشتباه بزرگ ما این بود که در برابر تغییر شرایط، نتوانستیم سیاستها را بازنگری کنیم و در زمان مناسب، مسیر را اصلاح نماییم. جامعهای که روزگاری از انفجار جمعیت میترسید، امروز از خطر انقراض تدریجی نیروی مولد و ازکارافتادگی اقتصادی رنج میبرد.
اگر روند فعلی ادامه پیدا کند، نظام بازنشستگی کشور با بحران مالی روبهرو خواهد شد، نیاز به خدمات درمانی برای سالمندان بهطرز چشمگیری افزایش مییابد، و بخش فعال جامعه، باید بار اقتصادی نسل سالمند را بهتنهایی به دوش بکشد. چنین وضعیتی، نهتنها از نظر اقتصادی بلکه از جنبههای اجتماعی و روانی نیز ناپایدار خواهد بود.
انتهای پیام/*