گزارشی از سفر راهیان نور همراه با دختران دانش آموز لرستانی |
شهدا از شلمچه تا فتح المبین یک هدف داشتند زندگی، آزادی، امنیت |
|
شلمچه قتلگاهی است که شهدا شعار زندگی، آزادی و امنیت را فریاد زدند و در این قتلگاه ترفیع درجه بنام ایثار رسیدند. |
|
شلمچه قتلگاهی است که شهدا شعار زندگی، آزادی و امنیت را فریاد زدند و در این قتلگاه ترفیع درجه بنام ایثار رسیدند.
سخنم را با بسم رب الشهداء والصدیقین آغازمیکنم
مقام معظم رهبری فرمودند: خاطره این سرزمین ها را زنده نگهدارید این سرزمین ها ، این بیابانها، این رود کارون ، این جاده اهواز- آبادان –خرمشهر این مناطق گوناگون که با اسمهای مختلفی امروز خودشان را به شما معرفی می کنند، اینها شاهد برترین فداکاریها و مجاهدت ها و از خود گذشتگی ها بوده اند.
اردو های راهیان نور و راهیان پیشرفت گذشته از سفرش ، نشان از یک فرهنگ است بنام فرهنگ ایثار و شهادت این اردوها بیداری فکرو اندیشه ذهن های است، که در آن دوران جبهه و جنگ را ندیدند و برگزار کردن این اردوها یادآور رشادتها و شجاعت ها و غریبانه شهید شدن بهترین فرزندان و جوانان رشید وطنم ایران است.
اعزام دانش آموزان و دانش جویان به مناطق عملیات جنوب شور مردانگی و خلوص و غیرت شجاعت اوج تجدید میثاق با شهدای گرانقدر است.
شلمچه قتلگاهی است که بهترین خوبان خدا و دلیرمردان روزگار خود در این وادی ترفیع درجه پیدا کردند درجه ای بنام شهادت و این سرزمین شجاعت و فداکاری جوانان و نوجوانان را نظاره گر بوده است.
پا به سرزمین راهیان عشق گذاشتن یعنی رهایی از قید و بند دنیوی جای که مادیات برات مهم نیست، سرزمین راهیان نور همان جایی است که بخدا نزدیکتر میشوی بوی عطر خدا را بیشتر استشمام میکنی شهدا با اهدای خون خود رنگ خدای گرفتند و وقتی پا به این عرصه میگذاری الحق و النصاف بوی خدا را بهتر درک می کنی ، و عشق به معبود بیشتر احساس میشود به فرموده رهبر عزیزمان امام خامنه ای مدظله العالی (معرفت ) حضور را در این سرزمین احساس کنید.
درشلمچه، علقمه، هویزه، فتح المبین بوی بهشت به مشام رسید، بوی حسین (ع) و یارانش و بوی میهمانان خدا، بوی عطر شهدای در مناطق عملیات جنوب،بوی فرشتگان مقرب درگاه الهی به مشام میرسید، جای همگی خالی خالی بود. جای دوستانی که از ما التماس دعا گرفتند را در این سرزمین سبز بود.
سفر به این سرزمین نور همین طوری تصادفی نیست و قسمت شدنی هم نیست بلکه دعوتی است که از طرف شهدا برای همه ما فرستاده شده بود شهدای که مخلص بودند به قول خودشان تا از سیم خاردار نفس نگذری نمیتوانی از سیم خاردار شهادت عبور کنی و با عبور کردن از نفس اماره خود راه طریقت و حقیقت اسلام را پیمودند و شهادت را طالب بودند. در این راستا با دانش آموزان دختر لرستانی که به سرزمین راهیان نور به سفر آمده بودند مصاحبه گرفتیم و متفق القول بر این عقیده بودند که شهدا رفتند تا ایران ،سرافراز بماند.
در این اردو با تنی چند از دانش آموزان لرستانی در فتح المبین و نقطه صفر مرزی ایران و عراق گفتگو کردیم و اینطور زیبا جواب دادند.
ابتدا سراغ یکی از دانش آموزی که خیلی شلوغ و شوخ طبع بنام بهار محمودوند رفتم سلامش کردم و از حس و حالش پرسیدم ابتدا با خنده گفت: خیلی با حاله خوشم آمده ما از علقمه، سد کرخه، شلمچه، هویزه، فتح المبین بازدید کردیم خیلی خوشحال شدم از این مناطق بازدید کردم اینقد به ما خوش گذشته که میگویم کاش به خرم آباد برنگردیم.
بهار افزود: جای که من تحت تاثیر قرار گرفتم در هیچ کدام از مناطق عملیات جنوب نبود شب دوم که در پادگان شهید مسعودیان ما را به رزم شبانه بردند خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم و بعنوان دانش آموز این مملکت از شهدا ممنون هستم که جان خودشان را برای ما فدا کردند و واقعا اگر نبودند شهدا امنیتی الان وجود نداشت.
سراغ دانش آموزی برای مصاحبه رفتم دختر خانم که خیلی ظریف و حجاب را با چادر کامل کرده بود بنام موئده یعقوب زاده به ما گفت: آنچه که من دیدم همش زیبایی بود در کنار شهدای هویزه حس وصف ناشدنی دارم نمی توانم آن حس را بیان کنم.
وی افزود: در هویزه زمانی که راوی حس و حال آن زمان را روایتگری میکرد همه آنها در ذهنم تداعی کردم و اینگار زمان به عقب برگشته بود و خودم را در آن لحظه قرار داده بودم.
یعقوب زاده با اشاره به مادر شهید علم الهدی و خود شهید تصریح کرد: من در هویزه سر قبر مادر شهید و فرزندش رفتم حس و حال عجیبی داشتم اینکه مادر و فرزند کنار هم در یک جا دفن شده بودند.
این دانش آموز دختر خرم آبادی با بغض گفت: چیزی نمیتوانم به شهدا بگویم به جز اینکه واقعا شرمنده ام.
خواستم از دیگر دانش آموزان مصاحبه بگیرم رفتم یادمان شهدای فتح المبین هر کدام از دانش آموزان سر یک قبر شهید گمنام نشسته بودند بعضی ها بغض کرده بودند دیگری های های گریه میکرد و بعضی ها نماز می خواندند سراغش رفتم خانم معلمی که توجه ام را جلب کرده بود سر قبر شهید گمنام و داشت آنچنان گریه میکرد که حس کردم یا فرزندش
است یا برادر نزدیکش رفتم مصاحبه بگیرم به او گفتم میبینم سر قبر شهید گمنام گریه میکنید بغضش ترکید و آنچنان برای این شهید ضجه زد
که اینگار این شهید که چندین سال از شهادتش گذشته بود همین الان شهید شده و مثل خواهر مادر و فرزندش برایش گریه میکرد و آخر هم بخاطر بغض زیاد نتوانست با ما مصاحبه بدهد.
آن طرف خانم معلم دانش آموز ریز جثه دیدم که به نشان ادب چهار زانو سر قبر شهید گمنامی نشسته بود کنارش قرار گرفتم در حالی که به فکر عمیقی رفته بود به او گفتم سر قبر شهید همین الان به چی فکر میکنی گفت: راستش من فاطمه ولی زاده از خرم آباد دارم به این فکر میکنم و به آنها میخواهم بگویم اتفاقات که چند وقت پیش در کشورمان راه افتاد تقصیر ما نبوده است که تحت تاثیر قرار گرفتیم دشمن جلوی چشمای ما را از پرده های مجازی پوشیده بود و همه چیز را از ما گرفت.
فاطمه با بغض و صدای بریده بریده گفت: از این نظر حس و حال عجیبی دارم که با فضای مجازی جلوی چشم ما را گرفته بودند و من از شهدای گمنام خواهش میکنم که ما را ببخشند.
ولی زاده دانش آموز خرم آبادی می خواهم بگویم: شهدای گمنام دمتان گرم واقعا دمتان گرم که از جان خودتان گذشتید تا این کشور به آرامش برسد.
فاطمه تصریح کرد: ما دانش آموزان لرستانی به شهدا قول میدهیم همان طور که شما با خون خود کشور را به آرامش رساندید ما کشور را طوری خواهیم ساخت همانطوری که شما بخاطر پایداری ماندن ایران اسلامی جان خودتان را فدا کردید.
محدثه فرج الهی از دیگر دانش آموزان با دوستش در حالی که سر را به نشان شرمندگی سر قبر شهید گمنام پایین انداخته بود گفت: ما هر چی داریم از شهدا است.
وی افزود: به شهدا میگوییم شما جان را فدا کردید تا ماها به آرامش برسیم و به مادران این شهدا میگویم اگر شما و فرزندان شهیدتان نبودید ما الان اینجا نبودیم.
محدثه به مادران شهدا گفت: شما شیر زنان بچه به دنیا آوردید و در راه اسلام تربیت کردید و د راه اسلام به جبهه فرستادید و تقدیم انقلاب کردید.
این دانش آموز با اینکه سن کمی داشت به مادران شهدا گفت: فرزندی را با تمام زحمت به دنیا می آورید و زحمت بزرگ کردنش را دارید و با آن همه سختی و زحمتی که برای فرزندت کشیدی راهی جبهه میکنید تا دخترانی مثل ما در رفاه و امنیت کامل باشیم و با خیال راحت زندگی کنیم.
محدثه به وظیفه خودش در مقابل مادران شهدا اشاره کرد و خاطر نشان کرد: ما به آنها می گوییم که به وصیتشان لبیک میگویم و با رعایت حجاب به وصیتشان جامه عمل می پوشیم.
فرج الهی در حالی که مصاحبه تمام شد زد زیر گریه و دستش را روی سنگ قبر شهید گمنام گذاشت و گفت نمیدانم چی بگویم.
من خبرنگار گفتم مصاحبه را تمام کنم و همین چند نفر کافی است ولی دوتا از دانش آموزان بنام زهرا فیلی و دوستش را دیدم که یکی از آنها سرش را با چفیه مشکی بسته بود در حالی که دستش را روی سنگ قبر شهید گمنام گذاشته بود و بلند بلند گریه میکرد توجه ام را جلب کرد رفتم جلوتر ازش پرسیدم عزیزم چرا این همه بی قراری بهم گفت: این شهید گمنام است خانواده این شهید نمیدانند که فرزندشان در اینجا آرمیده است.
وی افزود: اگر گمنام نبودند خب الان دخترشان، مادرشان، خواهرشان سر قبرشان بود الان گمنام هستند و از این میسوزم.
فیلی افزود: الان این شهید گمنامی که من در کنارش نشستم بایستی دخترش بود مادرش بود ولی گمنامند ولی ما به جای خواهرش، دخترش، در یادمان شهدای گمنام فتح المبین خواهری و مادری میکنیم و چیزی که من را خیلی تحت تاثیر قرارداده چشم انتظاری خانواده این شهید است و آنها چه میدانند شهیداشان اینجا خفته است و چشم انتظاری خیلی سخت است.
زهرا خاطر نشان کرد: به شهدا میگویم برای آن چیزی که شهید شدید و جانتان را فدا کردید دفاع خواهیم کرد و از آن حمایت میکنیم.
گزارش و عکس: کبری دریکوند
انتهای پیام /* |