کد خبر: 173684                      تاريخ انتشار: 1402/06/22 - 09:51
هر سال در شب شهادتش دوباره یتیم می شویم
 
هر سال که به شب شهادت امام رضا (ع) نزدیک می‌شویم، از اقصی نقاط ایران و کشورهای همسایه به سمت حرمش حرکت می کنند. آخر همه ما برای بار هزارم یتیم می‌شویم. می‌رویم تا بر سر مزارش زار بزنیم زیرا بی پدری سخت است، پدر تکیه گاه امن فرزندش است. اگر نباشد کمر فرزند خم می‌شود و تمام روحش آسیب می‌بیند.
 
به گزارش خبرگزاری زنان ایران، استان تهران: مشهد برای همه ما خانه امنی است که وقتی کوهی از مشکلات روی قلب مان سنگینی می‌کند آرزوی لحظه ای حضور در آن مکان مقدس را داریم زیرا خانه بابا رضا آنجاست ، پدری مهربان که با تمام وجودش ما را به آغوش می‌کشد تا از بی رحمی های این زمانه دور شویم . وقتی از دنیا و آدم هایش قطع امید کردیم مسیری به سمت خورشید ایران پیدا می‌کنیم، خورشیدی که گرمای وجودش به ما قوت قلب می‌دهد. او را نورُ الْهُدی می نامند، زیرا هدایتگر مسلمین است، قُرَّةُ عَینِ المُؤمِنین می نامند، زیرا نور چشم مومنین است، سِراجُ الله می نامند زیرا راهنمای گمراهان است، وَلیّ می نامند زیرا سرپرست تمام شیعیان است، آری بابا رضا سرپرست همه ایران است.
امام رضا (ع) امید آن مادری است که سرطان امان فرزندش را بریده و دیگر توان ادامه دادن ندارد، همان مادری که با تمام ایمان فرزندش را در آغوش کشیده و راهی مشهد می‌شود روبروی ضریح می‌نشیند، زار می‌زند و شفای فرزندش را می‌خواهد. حضرت پناه آخر آن مردی است که زندگی اش فروپاشیده و خانواده اش سرپناه خود را از دست داده اند . او معجزه ای است برای صاحب فرزند شدن یک زن، آری فرزندی که نام او را رضا بگذارد تا هرگز این معجزه را فراموش نکند.
هر سال که به شب شهادت حضرت نزدیک می‌شویم، از اقصی نقاط ایران و کشورهای همسایه به سمت حرمش حرکت می کنند. آخر همه ما برای بار هزارم یتیم می‌شویم. می‌رویم تا بر سر مزارش زار بزنیم زیرا بی پدری سخت است، پدر تکیه گاه امن فرزندش است. اگر نباشد کمر فرزند خم می‌شود و تمام روحش آسیب می‌بیند . امام رضا (ع) غریب نواز بزرگی است، آن قدر غریب نواز است که ما خانه اش را خانه پدری می‌نامیم، خانه ای که نه تنها هرگز درب آن به روی ما بسته نشد بلکه هر بار با آغوش باز از ما استقبال بی نظیری شد، با دلی شکسته مهمانش می‌شدیم و به همراه دلتنگی از دوری پدر با هدیه ای بزرگ از آنجا وداع می‌کردیم، هر بار زمان خداحافظی با التماس درخواست داشتیم تا دوباره ما را دعوت کند که اگر نکند مرگ ما حتمی خواهد بود.
چند سالی است بابا رضا مرا به دیدارش دعوت نکرده شاید از من دلگیر است، دعا می‌کنم شب شهادتش مرا لایق دعوت بداند تا گریه کن عزایش و سینه زن غمش باشم، همین برای من کافی است که با تمام وجودم نامش را فریاد بزنم و زار زار اشک بریزم زیرا داغ پدر کمر شکن و یتیم شدن دردناک است.
نویسنده : پریسا کسائی
انتهای پیام / *