کد خبر: 151309                      تاريخ انتشار: 1404/10/06 - 11:04
ادبیات داستانی ایران در چرخه تکرار؛ کمبود صدای نو و نقش فراموش‌شده ناشران و رسانه‌ها
 
ادبیات داستانی امروز ایران با وجود افزایش چشمگیر آثار منتشرشده، با بحران تکرار و فقدان نوآوری مواجه است؛ جایی که تقلیدهای سطحی، تمرکز بر نام‌های شناخته‌شده و غفلت از صدای تازه نویسندگان، فاصله میان اثر ادبی و مخاطب واقعی را افزایش داده و نقش ناشران و رسانه‌ها را در هدایت کیفیت آثار، بیش از پیش برجسته کرده است.
 
نجمه صالحی - ادبیات داستانی امروز ایران با حجم چشمگیر آثار منتشرشده، اما کمبود تجربه‌های تازه، در نقطه‌ای قرار گرفته است که نیاز به توجه بیشتر دارد. بسیاری از آثار تازه، تقلیدی سطحی از نمونه‌های موفق گذشته‌اند؛ همان کلیشه‌های آشنا که نه نویسنده را به چالش می‌کشند و نه مخاطب را با تجربه‌ای واقعی روبه‌رو می‌کنند. این وضعیت، نه تنها فضای ادبی، بلکه رسانه‌ها، ناشران و خود مخاطب را درگیر چرخه‌ای معیوب کرده است.
یکی از نویسندگان و منتقدان برجسته در این باره می‌گوید: «سرچشمه اصلی‌این مسئله به نویسنده بازمی‌گردد، نویسنده باید حرفی برای گفتن داشته باشد و صدایش در خانه، مدرسه، شهر، کشور، جهان و تاریخ شنیده شود.» این گفته، نشان می‌دهد که مشکل اصلی کمبود امکانات یا حمایت نیست، بلکه فقدان صدای نو و شفاف است، صدایی که بتواند تجربه زندگی و دغدغه‌های معاصر را منعکس کند.
تمرکز بیش از حد بر نام‌های شناخته‌شده و تقلیدهای سطحی، آسیب دیگری است که مانع رشد ادبیات امروز ایران می‌شود. بسیاری از نویسندگان به جای تمرکز بر کیفیت و خلاقیت، به دنبال دیده شدن در شبکه‌های ادبی و جوایز هستند، بدون آنکه اثرشان توان جذب واقعی مخاطب را داشته باشد. این رفتار، چرخه‌ای ایجاد کرده که آثار نوآور در سایه می‌مانند و مخاطب نیز به تجربه‌ای تکراری و کم‌عمق عادت می‌کند.
بازتعریف نقش ناشر و رسانه در این چرخه، یکی از ضروریات جدی است. ناشران و جوایز ادبی باید تمرکز خود را بر حمایت از آثار نوآور و کشف استعدادهای تازه معطوف کنند، نه صرفاً افزایش تعداد آثار منتشرشده یا تبلیغ نام‌های تثبیت‌شده. رسانه‌ها نیز باید هدایتگر کیفیت باشند، نه تبلیغ‌کننده صرف. تنها در این صورت است که فاصله میان نویسنده و مخاطب واقعی کاهش می‌یابد و ادبیات داستانی از وضعیت تکراری عبور می‌کند.
از سویی مجموعه‌های داستانی نیز می‌توانند نقش مهمی در بازخوانی داستان امروز ایفا کنند، به شرط آنکه درست اجرا شوند. کشف استعدادهای تازه، ایجاد تجربه مشترک و تقویت فضای نوآوری، از مهم‌ترین کارکردهای این مجموعه‌هاست. متأسفانه بسیاری از آن‌ها، به جای این کارکرد، صرفاً تصویر حضور نویسندگان در کنار بزرگان را نشان می‌دهند و فرصت رشد واقعی را از نویسنده و مخاطب می‌گیرند.
به نظر می‌رسد، نویسنده اگر بر صداقت و نوآوری تمرکز کند و تجربه زندگی و جهان‌بینی نسل معاصر را در داستان خود بازتاب دهد موفق‌تر خواهد بود. زبان داستانی که از متن واقعی زندگی و دغدغه‌های امروز نشأت نگیرد، توان جذب مخاطب را از دست می‌دهد اما این کار باید با دقت انجام شود و وزانت ادبیات را کاهش ندهد. حفظ پشتوانه فرهنگی و ادبیات کلاسیک می‌تواند هویت داستان ایرانی را تقویت کند و زمینه نوآوری را فراهم سازد.
ادبیات داستانی ایران، نیازمند سه محور کلیدی است: صداقت و نوآوری نویسنده، حمایت هوشمندانه ناشر و هدایت آگاهانه رسانه‌ها. تنها در مسیر هماهنگی این سه، آثار نوآور می‌توانند صدای واقعی جامعه و تجربه انسانی را منعکس کنند و ادبیات را به عنوان آینه فرهنگ و تاریخ فعال نگه دارند.
به نظر کارشناسان، داستان ایرانی باید از تکرار و تقلید عبور کند و مسیر نوآوری و تجربه تازه را در پیش گیرد. تجربه‌ی اندیشمندان این نکته را یادآوری می‌کند که مخاطب امروز، دیگر تنها به دنبال سرگرمی نیست، او می‌خواهد با آثار ادبی، تجربه‌ای تازه، شناختی عمیق و ارتباطی واقعی با جهان پیرامون و حتی تاریخ گذشته‌اش پیدا کند. حفظ این تعادل، چالشی است که نویسنده، ناشر و رسانه با هم در پیش دارند و موفقیت در آن، آینده داستان ایرانی را رقم خواهد زد.
نجمه صالحی - پژوهشگر و دانشجوی دکتری تاریخ اسلام ، مدرس حوزه و دانشگاه
انتهای پیام/*