|
|
|
خانواده و آئین یلدا؛ پیوندی که ملت را میسازد |
|
|
|
خانواده، حلقه نخستین در زنجیره پیوند ملی است؛ در گردهماییهای یلدا، از پدربزرگ تا کودک، سنتها، ارزشها و خاطره جمعی منتقل میشود و هر سفره، تکسلولی از ملت را شکل میدهد. این یادداشت به نقش بیبدیل خانواده در زنده نگهداشتن آئینها و تقویت همبستگی اجتماعی و فرهنگی میپردازد. |
|
|
الهه معصومی - در نخستین حلقه زنجیره پیوند ملی، خانواده مینشیند. گرد سفره یلدا، در کنار سبزه هفتسین، در حین پریدن از روی آتش چهارشنبهسوری؛ این خانواده است که نخستین آموزگار نمادها و نخستین نگهبان شعله آئینهاست. آئینهای کهن ایرانی نه در میادین بزرگ شهری، که در حریم گرم خانهها و در میان بوسههای پدربزرگها و شیطنتهای کودکان معنا مییابند. این کانون کوچک، سنگ بنای آن اتحاد بزرگ است.
هر کودک ایرانی، پیش از آنکه ملت را در کتابهای درسی بشناسد، آن را در آئینهای خانوادگی تجربه میکند. او احترام به کهنسال را هنگام دادن شال گردن به پدربزرگ در شب یلدا میآموزد. مهماننوازی را هنگام چیدن ظرف آجیل برای مهمانان نوروزی فرا میگیرد. اشتراک و گذشت را از تقسیم هندوانه یلدا و شیرینی عید میفهمد. خانواده، این آئینهای انتزاعی ملی را به رفتارهای عینی و ملموس تبدیل میکند. در حقیقت، خانواده، کارگاه کوچک ملتسازی است.
آئینهای کهن، در فقدان متون رسمی، از طریق روایتهای شفاهی در خانواده زنده ماندهاند. مادربزرگی که قصه ماهپیشونی را در شب یلدا برای نوهاش تعریف میکند، تنها یک افسانه منتقل نمیکند؛ او یک جهانبینی، یک نظام ارزشی و حس تعلق به زنجیرهای از نسلها را منتقل میسازد. این انتقال سینهبهسینه و چهرهبهچهره، عمیقتر و ماندگارتر از هر آموزش رسمی عمل میکند. دستانی که با هم سبزه میکارند، نه تنها دانهای را میکارند، که ریشهای در خاطره جمعی میدوانند.
سفره یلدا یا هفتسین، تنها مجموعهای از خوراکیها نیست؛ بلکه نقشهای نمادین از جهانبینی ایرانی است که در کوچکترین واحد اجتماعی"خانواده" گسترانده میشود. گرد آمدن همه اعضا، از پیر تا جوان، به دور این سفره، صحنهای مینیاتوری از همبستگی ملی است. هر خانوادهای در هر نقطه از ایران یا جهان، با چیدن سفره خود، در حال تکثیر الگویی یکسان است. این تکثیر میلیونها باره، شبکهای عظیم و نامرئی میسازد که همه ایرانیان را به هم پیوند میدهد. سفره در دل خانواده، تکسلول سازنده پیکره ملت است.
در روزگار پرآشوب مهاجرت، تغییرات سریع اجتماعی و گسستهای نسلی، خانواده به عنوان پناهگاه ثبات عمل میکند. آئین یلدا در آپارتمانی کوچک در تهران، برلین یا تورنتو، همچنان اجرا میشود، گاه با ترکیبی نو از عناصر کهن و مدرن. مادر خانواده، سنت را با واقعیتهای جدید تطبیق میدهد، اما هسته نمادین آن؛گردهمایی، شکرگزاری، امید به نور را حفظ میکند. این انعطاف، مرهون نقش فعال خانواده است. خانواده، آیین را منجمد نمیکند، بلکه آن را تنفس میدهد و زنده نگه میدارد.
آئینها، مرز خانواده را نیز گسترش میدهند. دید و بازدید نوروزی، شبکهای از خویشاوندی نمادین ایجاد میکند. دوستان نزدیک، همسایگان قدیمی و حتی غریبهای که در سفر نوروزی به خانهتان میآید، همه تحت لوای آئین، به حلقه گستردهتری از تعلق تبدیل میشوند. این همان نقطهای است که خانواده به جامعه و در نهایت به ملت گره میخورد. خانواده، مدرسه عاطفیِ تبدیل من به ما است.
امروزه، گسست نسلی و جذابیت جهان مجازی، نقش کانونی خانواده را به چالش کشیده است. اما همین فناوری، میتواند به خدمت آئین درآید. تماس تصویری خانوادههای پراکنده در شب یلدا، به اشتراک گذاشتن عکس سفرهها در صفحات خانوادگی شبکههای اجتماعی و ساخت محتوای دیجیتال توسط نسل جوان درباره فلسفه آئینها، نشان میدهد که خانواده میتواند در قالبهای جدید، کارکرد قدیم خود را بازیابد که کلید آن، مشارکت دادن فعال نسل جوان در اجرا و نه صرفاً مصرف آئینها است.
پیوند ملی، چیزی جز تعمیم پیوندهای عاطفی خانواده در مقیاسی کلان نیست. اعتمادی که کودک در آغوش خانواده میآموزد، پایه اعتماد به هموطنش در آن سوی کشور میشود. مسئولیتی که در قبال پدربزرگش احساس میکند، مقدمه مسئولیتپذیری اجتماعی میشود.
پاسداشت آئینهایی مانند یلدا، در گام نخست، به معنای تقویت نهاد خانواده است. باید از این کانون مقدس حمایت کرد، فضای گفتوگوی بین نسلی را در آن فراهم آورد و آن را به عنوان اصلیترین انتقالدهنده میراث فرهنگی به رسمیت شناخت؛ زیرا ملتی استوار است که خانوادههایی استوار داشته باشد و خانوادۀ استوار، خانوادهای است که آئینهایش را نه به عنوان تکلیف، که به عنوان غنیمتی از جنس هویت و عشق، نسل به نسل منتقل کند. |