کد خبر: 151020                      تاريخ انتشار: 1402/04/24 - 11:18
مقایسه نگاه اسلام و غرب به جایگاه زن و خانواده
 
اگر در جامعه ای ارزش ها ی اخلاقی دچار فروپاشی شوند، نوک پیکان این فروپاشی اخلاقی به سمت مهمترین نهاد اجتماعی یعنی نهاد خانواده خواهد رفت. خانواده که حلقه نخستین تشکیل یک جامعه انسانی و نخستین مرکز آموزش و تربیت نسل آینده جامعه است و نسل آینده کنش و واکنش های اجتماعی خود را در این نهاد فرا می آموزد، فلذا سلامت و صلابت اخلاقی این نهاد، نسلی فرزانه و مسالمت جو را تحویل جامعه می دهد و در فقدان این گزاره ها، جامعه در آینده با نسلی پرخاش گر و ستیزه جو روبرو خواهد شد.
 
سیستان و بلوچستان : خانواده نهادی است که یکی از طبیعی ترین و پایدارترین نیازهای انسان را تأمین می کند. نیاز به آرامش و استراحت یکی از مهم ترین نیازهای انسان است که خداوند متعال با آفرینش زوج و جفتی در کنار انسان، این نیاز او را برآورده کرده است و برای اینکه سازوکار ارضای این نیاز قاعده مند باشد یک راه را مجاز دانست و آن نهاد «خانواده» است:
خداوند در سوره روم آیه ۲۱ می فرمایند: (خداوند همسری در کنارتان قرار داد تا بدان وسیله، آرامش یابید.)و باید گفت این آرامش تنها یکی از کارکردهای خانواده است که می توان از کتاب های دینی استنباط کرد. مواردی همچون تولید نسل، کارکردهای پرورشی و تربیتی، مراقبت و کنترل و خیلی موارد دیگر از کارکردهای خانواده می باشند. در دنیای امروز، که همچی تقریبا در حال تغییر است ، متاسفانه در این میان خانواده هم دستخوش این تغییرات قرار گرفته است. تا جایی که اندیشمندان اجتماعی با توسّل به تقلیل گرایی،ابتدا کارکردهای خانواده را به یکی دو مورد تقلیل دادند و به تعریف دوباره از (خانه) و (خانواده)پرداخته اند.نگاه به نهاد خانواده از منظر جامعه شناسی تغییرات، ما را به حقایق زیادی رهنمون می کند که می توانیم هم اصالت های دینی خود را بیابیم و بدان ها پایبند باشیم و هم وضعیت موجود را بشناسیم.
وسیع ترین گروه خانواده که شخص به آن تعلق دارد،شبکه خانواده یا خویشاوندان است . این گروه یا شبکه شامل کلیه افرادي است که خود را از طریق خون یا ازدواج به هم وابسته می دانند . خویشاوندي از روابط میان افرادي تشکیل مي شود که بر تباري از اجداد مشترک، ازدواج یا فرزندخواندگي استوار است. خویشاوندي در همه جوامع وجود دارد. خاله ها، عمه ها، پدربزرگ و مادربزرگ ها، دختر عمو و پسرعموهاي درجه دو، و گونه اي از افراد دیگر را البته در کنار همسران و همشیره ها به عنوان خویشاوندي مي شناسیم. بسیاري از جوامع دیگر دامنه روابط خویشاوندي را به مراتب وسیع تر مي دانند.جوامعي که از لحاظ تکنولوژي پیشرفت کمي داشته اند، (مثل بوشمن هاي آفریقایي و استرالیایي) نظام هاي خویشاوندي بسیار پیچیده تري از نظام خویشاوندي جوامع مدرن دارند. در واقع، در چنین جوامعی روابط انساني در خلال روابط خویشاوندي سامان مي یابد. خانواده گسترده تر، علاوه بر این که یک اجتماع دیني، واحد سیاسي و تنها نهاد آموزشي است که افراد آن به رسمیت مي شناسند، کلیه کالاهایي را که اعضاي آن نیاز دارند تولید و توزیع مي کند. در چنین قبیله اي فرد نمي داند با یک غریبه چگونه رفتار کند،، مگر این که معلوم کند دختر یا پسرِ کیست.
اگر بخواهیم کارکرد خانواده را بیان کنیم باید گفت خانواده پنج کارکرد حیاتي را به عهده دارد که عبارتند از: ۱_ تنظیم رفتار جنسي و تولید مثل ۲_ اجتماعي کردن ۳_ محافظت ۴_ حمایت عاطفي ۵_ اعطاي منزلت اجتماعي.
۱_ تنظیم رفتار جنسي و تولیدمثل: هدف عمده خانواده ها عبارت از تولید نسل اعضاي جامعه است.ازدواج زمینه اي مناسب و مطمئن براي ایجاد رابطه جنسي ثابت، عرضه مي کند. متاسفانه امروزه روابط جنسي خارج از زناشویي نسبت به سابق خیلي رایج شده و این شیوع حاکي از یک انقلاب جنسي است; روندي که در طي چند دهه اخیر در تمام جوامع غربي به چشم مي خورد و باعث متزلزل شدن خانواده ها شده است .
۲_ اجتماعي کردن: نه تنها کودکان باید به دنیا بیایند بلکه برخي بزرگترها باید براي تربیت آن ها مهیا شوند. مسئولیت اصلي خانواده انجام چنین کاري است.
۳_ محافظت: بشربخش وسیعي از زندگي خود را در وضعیتي وابسته سپري مي کند، به خصوص در دوران جواني، یکي باید کرایه ماشین او را تأمین کرده و پول توجیبي پرداخت کند ،براي فرد مریض و کسي که در اواخر زندگي نمي تواند نیازهاي جسماني خویش را برآورده کند، باید پرستاري معین شود که انجام و رفع این نیازها تنها درکانون خانواده اتفاق می افتد .
۴_ حمایت و ارتباط عاطفي: کیفیت تجربه انسان، در نهایت برحسب عمق برخورد وي با دیگران سنجیده مي شود، جایي که تمایل به سپاس متقابل را به دنبال داشته باشد.
اهمیت سلامت عاطفي، شاید از طریق تأثیر آن بر طول عمر بهتر معلوم شود. امروزه دیگر همه افراد جامعه می دانند که سیگار کشیدن یک دلیل عمده مرگ و میر است، اما ممکن است متوجه نشده باشند که مطلقه بودن یا متارکه کردن تقریباً به همان اندازه براي سلامتي مضر است. مردان بزرگسال سفیدپوست اگر مجرد باشند، احتمال مرگشان به دلیل بیماري قلبي تقریباً دو برابر متأهل هاست. محروم بودن کودکان از خانواده نیز در بلندمدت بر سلامتي آنان تأثیر مي گذارد. دانشجویان چنان چه تک فرزند (خانواده) بوده یا قبل از ورود به دانشکده، یکي از والدین یا هردوي آن ها از دست داده باشند، احتمال مرگشان در اواخر عمر به علت سکته قلبي بیش تراست.در نهایت باز هم باید تاکید کنیم که این حمایت های عاطفی و برقراری ارتباط های عاطفی تنها در کانون خانواده است که جوامع غربی توجهی به آن ندارند .
۵_ اعطاي منزلت اجتماعي: این متزلت خانواده است که به هر کودک یا فرد در جانعه منزلت اجتماعی می دهد.وقتی خانواده ای اصیل و خوب و متحد داشته باشد آن کودک یا فرد از نظر اجتماعی رشد و پیشرفت بهتری خواهر داشت
فروپاشی تمام ارزش های اخلاقی به جا مانده از عصر مسیحیت و فلاسفه اخلاق مدار غرب در نیمه ابتدایی این قرن، در پایان آن نیز، روشنفکران غربی با ارائه توجیه و عرفی سازی انواع مفاسد و انحرافات از قبیل همجنس گرایی، هم خانگی، رفتارهای جنسی بی قاعده و ... باعث فروریختن تمام زیرساختهای اخلاقی جامعه خود شد.
اگر در جامعه ای ارزش ها ی اخلاقی دچار فروپاشی شوند، نوک پیکان این فروپاشی اخلاقی به سمت مهمترین نهاد اجتماعی یعنی نهاد خانواده خواهد رفت. خانواده که حلقه نخستین تشکیل یک جامعه انسانی و نخستین مرکز آموزش و تربیت نسل آینده جامعه است و نسل آینده کنش و واکنش های اجتماعی خود را در این نهاد فرا می آموزد، فلذا سلامت و صلابت اخلاقی این نهاد، نسلی فرزانه و مسالمت جو را تحویل جامعه می دهد و در فقدان این گزاره ها، جامعه در آینده با نسلی پرخاش گر و ستیزه جو روبرو خواهد شد. و اهمیت این کانون خانواده از منظر دین مبین اسلامی تا به حدی است که تشکیل خانواده به مثابه کامل کردن نیمی از دین مومن است. خانواده همچون کارگاهی تکمیل کننده می­ماند که جنس مؤنث را در کنار جنس مذکر جهت تکمیل یکدیگر قرار می دهد. در حقیقت خدواند متعال جنس مؤنث را لطیف و پناه جو خلق کرده و جنس مذکر را جویای لطافت و پناه دهنده قرارداده است. هیچ یک از این دو بی نیاز از دیگری نیست، زیرا که حضرت حق هدف از آفرینش آنان را، اتحاد و انعقاد آن دو با یکدیگر قرار داده است. در دین مبین اسلام بر خلاف غرب نظام خانواده از نظامی دارای ضوابط ارباب- رعیتی به نظامی عضو- عضو تغییر می کند و مرد به عنوان سرپرست خانواده(مسئول) به ایفای نقش می پردازد. اسلام در بین ادیان الهی بیشترین و منظم ترین قوانین را جهت تنظیم روابط درون خانواده ارائه داده است. از دید اسلام، خانواده از اهم ارکان جامعه است و در حقیقت رابطه بین خانواده و جامعه موضوعیت دارد و آنها به نوعی لازم و ملزوم یکدیگر قرار گرفته اند.
متاسفانه باید گفت در عصر حاضر، خانواده از دید مبانی اجتماعی منحرف غربی سه گونه است:
الف) حالت زوج - زوج: متشکل از دو مرد همجنس گراست. در این حالت انحرافات جنسی بیشتر در ابعاد روان شناختی بروز پیدا می کند و افراد مشمول آن، مردان مبتلا به اختلال عشوه گری هستند که گسست هویتشان موجب ایجاد چنین انحرافی در آنان شده است.
ب) حالت زوجه - زوجه: متشکل از دو زن همجنس گراست. طی آن خانواده از همبستری و هم پیمانی دو فرد مؤنث که شرع اسلام آن را با عنوان حرام (مساحقه) یاد می کند، تعبیر می شود.
ج) حالت زوجه-زوج: تنها حالت شرعی، اخلاقی و حتی انسانی در بین حالات نامبرده است که مبتنی بر ارزش های بشری و سلامت اخلاقی شکل گرفته است.
در حال حاضر نهاد سنتی- اخلاقی خانواده در غرب در مسیر فروپاشی قرار گرفته است. در حقیقت هم اکنون سونامی طلاق، فرزندان نامشروع، خیانت جنسی و ... حاکی از تضعیف این نهاد در غرب است. اما تضعیف نهاد خانواده در غرب خود مدلول مجموعه ای از علل است که سعی می شود در ذیل به بررسی پاره ای از آنان پرداخته شود:
۱_ مسائل اقتصادی: مشکلات اقتصادی غرب باعث شده تا خانواده های غربی بویژه جوانان نتوانند فشار سخت مسائل مالی را تحمل کنند و به خاطر آن از زندگی مسئولیت آور در چهارچوب خانواده خارج شوند. این مسئله در زمانی شدت می گیرد که شیوع تفکرات مفسدانه و مروج فحشاء باعث شده است که از دید مردم غرب تعهد زناشویی مسئله چندان حائز اهمیت و مقدسی به چشم نیاید.
۲_ زوال بیش از پیش کلیسا: در جوامع غربی، مجموعه ای از عوامل همچون سیطره ی نگاه فیلسوفان، اندیشمندان و روشنفکران ملحد یا سکولار، توسعه گروه های شیطان پرستی، ترویج عرفان های کاذب شرقی، ارائه تصویری خشونت آمیز از دین و ... باعث از معیار افتادن ارزش های اخلاقی همچون ازدواج و رابطه دو جنس مخالف بر پایه عقود شرعی شده است.
۳_ تغییر سبک زندگی : غرب هم اکنون تفسیری جدید برای خانواده قائل است. غرب در تعریف نوین خود هدف از ارتباط زوجیت را آرامش می داند و از این رو سعی می کند با بسط دادن این عبارت در کنار هدف جنسی و شناخت بیشتر، قالب اخلاقی خانواده را به حاشیه براند.
واقع فروپاشی اخلاقی و نهاد خانواده در غرب موجب شد تا غرب دچار شوکی اخلاقی قرار گردد و بی بند و باری جنسی و بدنبال آن افزایش حرامزادگان در سطح جامعه رشد یابد.]
با وجود اینکه دولت ها سعی در کاستن از شدت بحران اخلاقی فرزندان نامشروع داشتند اما با شدت گرفتن جنبش های ضد اخلاقی که در اروپا بیشتر در قالب "موج سوم فمینیسم" ظاهر می شد و در آمریکا با عنوان"جنبش هیپی ها" نمایان گشت، تقریبا مبارزه با مسئله زاد و ولد نامشروع به حاشیه رفت و دولت ها در راستای سیاست "گر خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو" نسبت به این مسئله سکوت اختیار کردند و با بی طرفی خود موجب قوت گرفتن این پدیده شوم اخلاقی شدند. و از آنجایی که دولتهای غربی نتوانستند جلوی سقوط نظام خانواده و تبعات ناشی از آن را بگیرند، حتی دست به تغییرات ساختاری در سیستم اجتماعی- قانونی خود زدند تا با این چالش ها روبرو شوند، تغییرات و تمهیداتی که کوچکترین سطوح آنان را می توان در لغو قانون محدودیت سنی برای خرید ( قرص صبح فردا) (قرص پیش گیری از بارداری) دید. اما با وجود اینکه دولت های غربی سعی کردند با وجه قانونی بخشیدن به این دسته از روابط موقت و منحرفانه و موازی ساختن آنان با نظام خانواده تا حدی موفق به فرار از اذهان عمومی شوند.
بطورکلی باید گفت غربیان نتوانستند تبعات ناشی از فروپاشی خانواده من جمله تشدید حرام زادگی را خنثی و آثار منفی آن را محو نمایند. همچنین با افزایش جمعیت حرامزادگان، فروپاشی خانواده شدت گرفته است. تولد فرزندان نامشروع همچون هر عمل خلاف اخلاق دیگری، برای جامعه تبعات منفی به همراه دارد. از سوی دیگر همین نتیجه ناشی از فروپاشی خانواده، خود با تکیه به پیامدهایش از عوامل تشدید این فروپاشی است.
محقق : لیلا عقیقی مدرس حوزه علمیه خواهران حضرت معصومه سلام الله و فعال فرهنگی
انتهای پیام /*