کد خبر: 144271                      تاريخ انتشار: 1401/10/20 - 10:13
مزار شهیدی که بی تابی فرزند 2 ساله اش را آرام می کرد!
 
همسر شهید شهید علم علمی مارندگانی از شهیدا اهل تسنن کشور با بیان اینکه دخترم بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد گفت: زبیده از دو سالگی مفهوم پدر را فهمید و خیلی بی تابی می کرد تا اینکه همسرم به خواب برادرش آمده بود و گفته بود یکیار دخترم را به دیدنم بیاورید....
 
سیستان و بلوچستان : سوگند به قلم و آنچه می نویسد «‌ن و القلم و ما یسطرون » کدامین قلم و کدامین سطرها می تواند مورد نظر پروردگار باشد!‌ پاسخ این سؤال سخت نیست اگر با کلام خدا مونس باشی آنجا که می فرماید: قلم وسیله تعلیم شماست « الذی علم بالقلم » . به صراحت می توان گفت که خدا بر دوات و قلمی سوگند می خورد که وسیله ای برای تعلیم بندگانش باشد و چه دواتی ماندگارتر و چه قلمی شیواتر از دوات و قلمی می توان یافت که سطر سطر نوشته هایش در مورد شهید و شهادت باشد؛ موجودی که در ذات مفاهیم متعالی تعلیم و تعلم نهفته است .
شهید علم علمی مارندگانی از برادران اهل سنت متولد سال ۱۳۴۲ درجه دار نیروی انتظامی ، متاهل و دارای یک فرزند که سیزدهم مهر 1364 در مهاباد کردستان به درجه رفیع شهادت نائل آمدند .
خبرنگار طنین یاس گفت وگویی با همسر این شهید انجام داده است که می خوانید:
لطفا برایمان از نحوه شهادت همسر گرامیتان بگویید:

در سیزدهم مهرماه سال ۶۴ به یک عروسی از اقوام دعوت شده بودم. هنوز ساعتی از شروع مراسم نگذشته بود که پدرم و برادرهایم و برادر همسرم آمدن دنبالم که باهم برویم خانه.من خیلی تعجب کردم به آنها گفتم مراسم که هنوز تمام نشده. گفتند مهمان داری باید برویم خانه. فهمیدم اتفاقی افتاده. چون برادر ناتنی همسرم هم با آنها بود.رفتم داخل خانه به من گفتند عکسی از همسرت بده. گفتن خودش گفته یک عکس برایم بفرستید . آنجا بود که فهمیدم همسرم شهید شده و خیلی ناراحت گیره مو ای که قبل رفتنش برایم خریده بود را پرت کردم و شروع کردم به گریه کردن ....
برایمان از خاطرات همسرتان بگویید.
یک هفته قبل از اینکه برای آخرین بار به جبهه اعزام بشود من خیلی حالم بد بود. باهم رفتیم دکتر ، آزمایش بارداری برایم نوشت وقتی آزمایش را دادم مثبت شد. باورمون نمیشد. من رو برد بازار و برام یک گیره مو طلا خرید.به خانوادم هم تاکید کرد که هیچ کاری انجام ندهم حتی یک لیوان چای هم جابجا نکنه. بعد که من رفتم هم هوای همسرمم رو داشته باشین.
** آیا تا به حال شهید به خوابتان آمده است؟
فرزندم که بدنیا آمد پدرش را ندیده بود. تا دو سالگی چیزی نمی گفت اما بعد دو سال دیگر نبود پدر کاملا فهمیده بود و خیلی بی تابی می کرد. یک شب همسرم به خواب برادرش آمده بود و گفته بود یکیار دخترم را به دیدنم بیاورید.
برادر همسر این خواب رو به من گفت و من هم این کار را انجام دادم یک روز دخترم زبیده رو سرمزار پدرش بردم تا مزار پدرش رو دید شروع کرد به گریه کردن. بعد از آن اتفاق دخترم خیلی آرام شد دیگر بی تابی نمی‌کرد و به راحتی با این موضوع کنار آمد.
همسر شهید مارندگانی با تمام سختی های پیش رو طی این سالهای با تلاش فراوان فرزند خود رابزرگ کرد و امروز شاهد به ثمر نشستن زحمات چندین ساله خود است.
از ویژگی های شهید مارندگانی می توان به مردمی و مهربان بودن، ارادت به خانواده و راستگو بودن اشاره کرد.
پیکر شهید بزرگوار "مارندگانی " در شهرستان ایرندگان استان سیستان وبلوچستان به خاک سپرده شده است.
انتهای پیام/*