مصاحبه با بانوی پیشکسوت پاسدار؛ |
مهر به امام خمینی(ره) از دختر نوجوان انقلابی، امدادگر جبهه های کردستان ساخت/ پاسداری از اسلام انتخاب اول و آخرم |
|
بانوی پیشگام انقلابی و پیشکسوت سپاه پاسداران گفت: سپاه را انتخاب کردم و ازاین انتخاب هیچگاه پشیمان نشدم و خدا را شاکرم و عضو کوچکی از این خانواده هستم. |
|
از اصفهان؛ میلاد سرورمان امام حسین علیه السلام از جمله روزهای مهمی است که روح و قلب را به بهانه این تولد آسمانی، یکباره به سمت سرزمین عاشقی، کربلایی معلا روانه میکند تا قدم به قدم درس بصیرت و معرفت گرفته و بر سینه مهر ایثار حک کند.
مگر میشود عاشق اباعبدالله الحسین علیه السلام باشی و زندگی آن بر مدار ارباب نچرخد؛ مگر می شود هر صبحگاه و به رسم ادب بر آستان پر از آرامش امام حسین علیه السلام سلام دهی و جان فدای اسلام نشوی؛ آری این روز پر است از زمزمه عاشقی به جنس کربلا.....
سوم شعبان روز دیگری برای آنهایی است که در راس آرزوهایشان، شهادت را به ثبت رساندند تا لباس سبز سپاه را به تن کرده و منش پاسداری از اسلام را سرلوحه قرار دهند.
در این میان برآن شدم تا با بانوی پیشکسوت سپاه اصفهان گفتگویی تدارک بینم، بانویی که از همان نوجوانی علاقه به امام خمینی رحمه الله علیه در جانش رفته بود و بدون هیچ ترسی راه امام را ادامه داد و مردی شد برای حضور در میادین نبرد کردستان ایران.
مهری صغیرا متولد سال ۱۳۴۰ در اصفهان و از خانواده مذهبی این شهر بود که سرنوشتش با دین و انقلاب گره خورد و سال ۱۳۷۱ آغاز دوره پاسداری اش در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود.
وی شروع گفتگوی دو ساعته خود را به سال های ۱۳۵۶ برد و اظهار کرد: ۱۶ ساله بودم که با شهادت حاج آقا مصطفی خمینی با آرمان های امام خمینی آشنا شدم و جرقه های انقلابی در من زده شد، در آن زمان نوجوان بودم و اعلامیه های امام را در کشوی میز مدرسه و منازل محل پخش میکردم و هیچ دلهره ای از این بابت نداشتم.
وی با اشاره به اینکه در روزهای حکومت شاهنشاهی مدرسه رفتن برای قشر مذهبی سخت بود، گفت: انضباطم به خاطر حجابم ۱۰ شد و مورد ازار و اذیت قرار میگرفتم که چرا روسری سر دارم ولی برای ما آنچه مهم بود، حجاب و حفظ دینمان قلمداد میشد و حتی حاضر بودم به خاطرش کتک بخورم.
پیشگام انقلابی اصفهان از تهدید ساواک و فرار از دست ماموران رژیم منحوس شاه اینگونه بیان کرد: وقتی همکلاسی هایم از مدرسه به خانه میرفتند، سریع شعار مرگ بر شاه بر تمامی تخته سیاه کلاس ها مینوشتم و اعلامیه ها را در کشوی میز قرار میدادم، اوایل سال ۵۷ بود که در دبیرستان شناسایی شدن و زمانی که برای شعار دادن به عنوان لیدر شعار بر ضد شاه مشغول مرگ بر شاه گفتن بودم، ساواک دنبالم گذاشت و من فرار کردم و برای اینکه منزلمان شناسایی نشود به خانه همکلاسی ام رفتم و در آرامی اوضاع برگشتم و خدا را شکر علیرغم تهدیداتی که میشدم ولی نتوانستند مرا دستگیر کنند و مسیرم به لطف خدا تا صحنه های دفاع مقدس ادامه یافت.
وی به روزهای شروع جنگ اشاره کرد و افزود: از همان روزهای شروع جنگ به دلیل اینکه قبلا آموزش های هلال احمر را دیده بودم، داوطلب حضور در جنگ شدم و با رضایت پدرم و به همراه پنج خواهر دیگر، در سال ۱۳۶۰ به کردستان رفتیم، البته قبل از آن در بیمارستان های اصفهان نیز داوطلبانه حضور داشتم.
این بانوی امدادگر از حضورش در کردستان اینگونه اظهار کرد: موقع خدمت در بیمارستان به هیچ عنوان چادر از سرم نمی افتاد و آن زمان یکی از رزمندگان که در فرمانداری بوکان نیز مشغول بودند به بیمارستان آمدند و از من پرسیدند که شما همیشه این پوشش را دارید و با اقتدار پاسخ دادم،بله من حجابم در مرحله اول اهمیت است و ادامه ندادم. حدود یک ماه بعد همان آقا از من خواستگاری کردند و زمینه آشنایی در اصفهان و ازدواج کاملا سنتی فراهم شد و سال ۱۳۶۱ بنده با پاسدار حکیمی پور که در طول هشت سال جنگ تحمیلی در صحنه نبرد حضور داشتند،ازدواج کردم و حاصل این ازدواج سه فرزند پسر و دو دختر می باشد که به لطف خدا هر پنج فرزندم راه اسلام و آرمان های امام راحل را ادامه داده اند و الحمدلله عاشق رهبری و دیانت هستند.
خانم صغیرا ادامه داد: در طول جنگ، همپای همسرم در شهرهای جنوبی کشور بودم و با وجود سه فرزند سعی میکردم آنچه در توانم بود برای حمایت از رزمندگان انجام دهم و به لطف خدا آنچه زندگی را در تمام دشواری های آن روزها برایم سهل میکرد، صبری بود که از خدا گرفته بودم و هم عقیده بودنم با همسرم نیز از جمله عوامل مهم آرامش برایم مطرح میشد و با جان و دل از فعالیت های شبانه روزی همسرم استقبال میکردم.
وی از حضورش در سپاه پاسداران در سال ۱۳۷۱ این گونه مطرح کرد: همسرم در همه حال همراه و پشتیبان من بود و تشویق ایشان بود که من وارد سپاه شدم و اگر باز هم به عقب برگردم، سپاه انتخاب اول و آخرم برای خدمت است.
این بانوی انقلابی یکی ازمهم ترین جنبه های کار سپاه را، خدمت برای خدا و کمک به خلق خدا عنوان کرد و گفت: جوانان این صحبت خواهرانه را از من بپذیرند که ازجمله مادی به شغل خود نگاه نکنند زیرا رنگ خدایی دادن به کار، برکت برای عمر و زندگی به همراه دارد و در غیر این صورت نمیتوان آرامش و ایستادن را شاهد بود.
خانم صغیرا خاطرنشان کرد: چه سپاهی و چه غیر سپاهی اگر در مسیر فعالیتش گوش به فرمان رهبر عزیز انقلاب باشد، به هیچ عنوان دچار لغزش نخواهد شد و بنده به عنوان بازنشسته سپاه و مادر پنج فرزند، تاکید میکنم که مسیر تربیت فرزند صالح با حفظ دین و ولایتمدار بودن تقویت خواهد شد و به لطف خداوند، پنج فرزندم در راستای فعالیت های حوزوی، دانشگاهی و اجتماعی خود، گوش به فرمان ولایت هستند
وی از بهترین خاطرات دوره حضورش در سپاه اینگونه بیان کرد: ورود رهبر معظم انقلاب به اصفهان زیباترین خاطره من بود و همچنین به عنوان فردی که در همه انتخابات کشور حاضر بوده ام و همیشه مشارکت خود را ثبت کرده ام، تاکید دارم که همه مردم برای حفظ سنگر اسلام از گزند دشمنان، با حضور آگاهانه پای صندوق رای شرکت حداکثری داشته باشند تا دشمن بیش از پیش سرافکنده و شکست خورده شود.
خانم مهری صغیرا در پایان ضمن تاکید بر اینکه کار سپاه بازنشستگی ندارد، تصریح کرد: پس از اینکه بازنشسته شدم سعی کردم که بتوانم روایت انقلاب، دفاع مقدس و حضور داوطلبانه خواهران و برادران رزمنده در حفظ وطن را برای جوانان روایتگری کنم تا بتوانم سهمم را هرچند کوچک ادا کنم و جوانان امروز بدانند که برای وجب به وجب خاک این سرزمین چه خون های پاکی ریخته شده است و همچنین برای اقتدار کشور و سلامتی رهبر عزیزمان دعا میکنم و زمانی که خبری مبنی بر دستاورد انقلاب را میشنوم، خوشحالی سرتاسر وجودم را فرا میگیرد و انشالله جوانان این مرز و بوم با حرکت پشت سر ولی فقیه مسلمین، مشت محکمی بر نقشه های دشمن های قسم خورده ایران اسلامی زنند.
انتهای پیام/ زهرا شجاعی |